گزارش صعود قله آمادابلام 6856 متر (مسیر جنوب غربی) نکوداشت عباس جعفری نپال سرزمین کوه اورست و زادگاه بوداست. این کشور با وسعتی حدود 147181 کیلومتر
مربع، بین دو کشور هند و تبت چین قرار گرفته است. جمعیت آن بیش از 27
میلیون نفر، حکومت آن جمهوری دمکراتیک و پایتخت آن کاتماندو است . مردمان نپال بیش از 67 نژادند، زبان رسمی آنها نپالی است و به یکصد لهجه و زبان صحبت میکنند. بودیسم و هندو دین های اصلی این مردمان است اما اقلیتی 5/4 درصدی کیش مسلمانی دارند. در این جغرافیای کوچک، بلندترین کوه جهان (اورست) به ارتفاع 8848 متر و 7 قله از 14 قله مرتفع دنیا قرار دارد. Namaste؛ یعنی هم سلام و هم خداحافظ؛ بودایی
ها، هندوها و مسلمانها، حتی اگر جمعیت شان سه درصد نپالیها بیش نباشد،
آنچنان کنار آمده اند که باور نکردنی است. بیشتر در بند خصال هماند، نه
به دین هم. پنداری در ژن و جغرافیشان دعوا مفهومی ندارد؛ یا عصبیت ... در
گذار و عبور این سال ها و بارها، به یاد ندارم گلاویز و پرخاشی از
هیچکدامشان . در
شلوغی خیابان اگر حوصلهشان سر برود یا که عجله داشتهباشند، فقط بوق
میزنند و چه بلند؛ اما کسی را ندیدم که از کوره در برود. و این شلوغی و
تنگیهای نفسگیر کوچهها و خیابانهای بعضاً خاکی نیز به مسالمت و تحمل چه
برایشان عادی شده و انگار که بایستی چنین باشد و بس، و چیزی که غریبتر
مینماید تنگی کوچهها ی پرآدم و فراوان سگهای تبتی است که لای جمع و
ماشین میلولند. کم دیده شدهاست که ریکشایی به ماشینی بمالد! یا سگی دمش
را در زیر پایی نادیده انگاشته شده انگارد. کاتماندو: شهر
در خواب است و جز سپوران و سگان کسی هنوز به کوچهها نیست. سگان خسته از
سگ دوهای شبانه و رفتگران که خواب آلوده جاروب بر صورت آبلهروی کوچهها میکشند. شهر
بودا با همه فقر و زبباییاش میرود تا روزی دیگر را تجربه کند و زندگی
این چنین در گوشهای از دنیا آغاز میگردد. جاده در کاتماندو یعنی چاله ...
یعنی مشتی شن وگل سیل آورده و بوق! یعنی خطی که جنگل را از دره میبرد؛
یعنی هراس از سقوط به دره ای که در قعر آن رودخانهای کف بردهان آورده و
میغرد و این چنین میرویم .... و روز، حالا دیریست که در روستاهای حاشیه
شهر آغاز گردیدهاست. Stupa (1) چشمان
بودا بر فراز گنبدی سپید و بلند، اما محصور به ساختمان های کنار شهر،
مهمترین بنا و سمبل نپال است. همان چشمان آرامی که در زیر سایه پارچههایی
رنگارنگ از تابش آفتاب مصون است و درچهارجهت مکعبی خویش به چهار سو
مینگرد. و درهر سو که مینگرد، آرامش را با خویش بدان سمت میبرد، آرامش
عمیقی که در بیننده اثر خویش را میگذارد و وادارت میکند تا آرام باشی، تا
خودت باشی. آن
چشمان آرام همه را به آرامش کشاندهاست و وقتی که نگاهش میکنی، چیزی
تازهتر کشف میکنی. آن صورت مهربان در خود دهانی ندارد و برجایش گوشی
روئیده، اشارتی، تلمیحی به اینکه " خاموش باش و بشنو" . پس
کسی سخن نمیگوید، گهگاهی بانک زنگی شاید، آن هم به نشانه یادکرد خدایی یا
خدایانی و بس، یا که چرخش چرخ دعایی، زمزمه نیایشی به زیر لب راهبی پیر
یاجوان: Om mani padme hum. اوووووووم مانی پمه هام م م م ..... (2) (دست نوشته هایی از عباس جعفری)
چرا آمادابلام: قله
آمادابلام که از زیباترین قلههای منطقه هیمالیا خومبو میباشد، از دیرباز
مورد توجه همه کوهنوردان و گردشگران بوده و هست. از سال 2003 و در اولین
تجربه حضور در منطقه نیز شوق صعود به این قله ایجاد و در هر سفر این اشتیاق
بیشتر شد ولی به علت مشغله کاری و اجرای تورهای متعدد فرصت لازم بدست
نیامد، تا اینکه در بهار امسال تصمیم قطعی شد و نهایتاً در نوامبر 2010
اقدام به صعود گردید. موارد ذیل، اشاراتی مختصر به انگیزه های این صعود
دارد: - وجود ابهت، عظمت و زیبایی آمادابلام به ویژه به جهت انجام صعود به نام و یاد عباس جعفری؛ - علاقه شخصی؛ - عدم صعود قله توسط تیم ایرانی؛ آمادابلام و تاریخچه آن: در مسیر کمپ اصلی اورست کوهی قرار دارد که بیشتر به یک رؤیا میماند.سر ادموند هیلاری
ابتدا صعود این کوه را غیر ممکن میدانست. اما زمانیکه افراد تیمش
خطالرأس طولانی کوه را با پانصد متر طناب، ثابتگذاری کردند نظرش را عوض
کرد و صعود این قله را فوقالعاده مشکل دانست. آنها در 13 مارس 1961 موفق
شدند از مسیر جنوب غربی که امروزه مسیر نرمال به حساب میآید صعود نمایند.
(3) در
واقع هدف اصلی این صعود یک سری تحقیقات علمی بود. در طی این صعود، تیمی
متشکل از پزشکان و متخصصان در کنار کوهنوردان زبده، 10 ماه را در ارتفاعات
نپال سپری کردند تا با انجام یک سری آزمایشات فیزیولوژیک میزان اثرات منفی
ارتفاع و اثرات مثبت همهوایی را بر سیستم های فیزیولوژیک بدن اندازهگیری
کنند. دراین مسیر دشوار خود هیلاری در ارتفاع 5800 متری دچار سکته مغزی شد و دکتر انگلیسی مایکل ولو هم به علت ادم به
کما رفت. در واقع هیچکدام نمردند؛ اما این شرایط حساسی بود که بر روی
نمودار، بدتر شدن شرایط در روزهای اقامت بیشتر در ارتفاع بالای 5500 را
نشان میداد. " صعودی تمام عیار بر روی کوهی تمام عیار " این توصیفی بود از گیلر آمریکایی که در سال 1982 از تیغه جنوب غربی، آمادابلام ر اصعود کرد. با وجود تعدد مسیرها بر روی قلل در هیمالیا، این یکی از کلاسیکترینهاست. آمادابلام به معنای آغوش مادر است. آما در واقع به معنای رشته کوهی طولانی است که چون بازوانی از دره مینگبو حمایت میکند و دابلام
نیز به معنای لباس آویزی است که عکس خدایان را در خود جای داده است و زنی
شرپا آن را به تن کردهاست. این تمثیل به دو توده بزرگ یخی برمیگردد که از
قسمت بالایی یال جنوب غربی آویزان است و تهدیدی جدی برای کوه نوردانی که از این مسیر صعود میکنند بهحساب میآید. (4) از سال 1961 به بعد مسیرهای زیبایی بر روی دیگر جبهه های این قله، توسط کوه نوردان انجام شد که میتوان به یک صعود در سال 1985 اشارهای کرد. دراین برنامه هومن آپرین (5) و رندی هریندگتون امریکایی به همراه مارتین زابالتای اسپانیایی یال جنوب شرقی را که به یال لاگوناک مشهور است صعود کردند. بخشی از صعودهای انجام شده بر روی این قله زیبا: تاریخ مسیر ملیت توضیحات 1961 جنوب غربی نیوزیلند. انگلیس. امریکا سر ادموند هیلاری 1979 " انگلستان . امریکا 1979 جنوبی lowe ) ) امریکا جف لوو ( انفرادی ) 1979 تیغه جنوبی فرانسه لوئیس آیدوبرت 1981 شمال شرقی امریکا تیم مک کارتی .لینکلن هال و اندور هندرسون 1983 تیغه شرقی سوئیس . بلژیک آلاین هوبرت و آندره جورجس 1984 شمال غربی ژاپن نائو ساکاشیتا ( انفرادی ) 1985 تیغه شمالی استرالیا . آلمان صعود آلپی 1985 جبهه غربی ژاپن ماسایاکی آریاکی و نائوسا کاشیتا 1985 شمال شرقی امریکا مایکل کندی و کارلوس بوهلر . ( اولین صعود زمستانی ) 1996 شمال غربی ( یادبود ) اسلونی ونجا فورلان و توماس هامر 2001 نیغه شمال غربی انگلستان جولیس کارت رایت و ریچ کراس 2008 جبهه غربی اسپانیا . ایتالیا سانتی پادرو و فرانسیسو فازی ( صعود سرعتی دو روزه ) گزارش روز شمار برنامه: مقدمه: مدت
زمان اجرای برنامه صعود به آمادابلام بین31- 28 روز است و اکثرتیمها پس
از پرواز از کاتماندو به لوکلا و رسیدن به روستای نامچه بازار یکی از دو
مسیر ذیل را انتخاب میکنند: الف) مسیر گوکیو: با استقرار و عبور از روستاهای دوله، ماچرمو و نهایتا گوکیو (4750 متر). صعود قله گوکیوی 5360 متر و با عبور از یخچال دزونگلا و گردنه چولا (متر 5420)، لوبوچه، گوراک شب و کمپ اصلی اورست و نهایتاً قله کالاپاتار (5545 متر) و راهپیمایی به سمت کمپ اصلی آمادابلام. ب) مسیر نرمال یا فریچه: استقرار
و عبور از روستاهای تینگ بوچه، فریچه، لوبوچه، گوراک شب، کمپ اصلی اورست و
صعود قله کالاپاتار (5545 متر) و در نهایت به سمت کمپ اصلی آمادابلام. بعضی
از گروهها هم از لوبوچه و از مسیر بالادست به پانگ بوچه آمده و طی4 تا 5
روز به قله آیلند پیک صعود میکنند و سپس به سمت کمپ اصلی آمادابلام
میآیند، تا برنامه اصلی خود را انجام دهند. قصد ما اجرای یک صعود آلپی بود بدون برگشت از کمپ ها و ..... 7 نوامبر: ورود حمید صفر زاده دیگر عضو تیم دو نفره صعود، به فرودگاه کاتماندو واستقرار در هتل؛ من
به علت همراه داشتن یک تیم، جهت سفر به کمپ اصلی اورست و ... از بیست روز
قبل در نپال بودم و بعد از اتمام برنامه و عزیمت دوستان به ایران، سفر با
حمید جهت صعود قله آمادابلام آغاز شد. 8 تا 10 نوامبر: ملاقات با شرپا میندو و انجام کارهای مجوز صعود و خرید تجهیزات و تدارکات مورد نیاز برنامه؛ 11 نوامبر: پرواز به لوکلا و عزیمت به نامچه بازار؛ با تأخیری طولانی ساعت 9:30 پرواز از کاتماندو به لوکلا (2800 متر) به همراه آشپز (لاکپا شرپا) و بعد از تقسیم بارها و دیگر تدارکات ساعت 11 حرکت به سمت بالا و با عبور از روستاهای پاکدینگ، مونجو، جورسال، ... و نهایتاً ساعت 7 بعداز ظهر به نامچه بازار(3420 متر) و یا به عبارتی به پایتخت شرپاها (6) رسیده و در هتل شرپا مستقر شدیم. * شرپا میندو بعلت یکسری کار اداری در کاتماندو ماند و بعد از آن بعلت خرابی هوا دو روز مجبور به ماندن در کاتماندوگردید و نهایتاً با بالگرد (450 دلار) به نامچه آمده وسپس یکروزه خود را به کمپ اصلی آمادابلام رساند. 12و 13 نوامبر: همهوایی و انتظار؛ یک
روز را جهت همهوایی در نامچه بازار بودیم و روز دیگر را هم برای رسیدن
شرپایمان ماندیم؛ اما از او خبری نشد. او همچنان به علت بدی شرایط جوی، در
کاتماندو ماندهبود. اکثر گروهها جهت اجرای برنامههایشان یک روز را در این روستای زیبا که به پایتخت شرپاها معروف است، سپری میکنند. در ادامه دو مسیر به شرح زیر وجود دارد که تیمها برای همهوایی پیمایش مینمایند: الف) راهیپیمایی در جهت شمال و بازدید از روستاهای کومجونگ (3780 متر) و گوانگده (3840 متر) که بیمارستان و مدرسه هیلاری در این دو روستا قرار دارد. ب) مسیر تامی و روستای تامی که زادگاه آپا شرپاست که 20 بار صعود اورست را در کارنامه خود دارد؛ این مسیر نسبت به مسیر الف، طولانی تر ولی ارتفاع کمتری دارد (3750 متر). *
کمک آشپز به همراه بارها و تدارکات که توسط یاکها حمل می شدند از ما جدا
شدند و عازم کمپ اصلی شدند تا زودتر کمپ تیممان را برپا کنند. 14 نوامبر: راهپیمایی 4 ساعته از نامچه بازار به روستای تینگ بوچه (3870 متر)؛ اکثر تیمها در این محل مستقر میشوند ولی توصیه میکنم اگر در محله پایین دست این روستا که دبوچه نامیده میشود و کمتراز 15 دقیقه راه است، شب را سپری کنند بهتر است. (اولین مهمانخانه) * از اواسط راه لاکپا شرپا، آشپز مان هم جهت بررسی و کمک به همکارش از ما جداشد و همان روز به کمپ اصلی رفت و من وحمید آرامتر به راهمان به سمت کمپ اصلی ادامه دادیم. 15 نوامبر: راهپیمایی به سمت کمپ اصلی آمادابلام (4650 متر)؛ امروز ساعت 10 دبوچه را ترک کرده و با یکساعت و نیم راهپیمایی به پانگ بوچه رسیده و
پس از توقفی نیم ساعته به سمت کمپ اصلی آمادابلام براه افتادیم. از آخرین
مهمانخانه این روستا دو مسیر در پیش داریم. مسیر مستقیم به سمت فریچه و
نهایتاً گوراکشب و کمپ اصلی اورست. و مسیری که در سمت راست قرار داشته و به کف دره و رودخانه و در نهایت، ما
را به سمت کمپ اصلی آمادابلام هدایت میکند. باعبور از پل کوچک روی
رودخانه و بالارفتن در مسیری نسبتاً پر شیب، بر روی یال مشرف به قله رسیده و
با دو ساعت راهپیمایی به کمپ اصلی آمادابلام میرسیم. در ابتدای ورود با چای و بیسکویت توسط دوستان نپالی، که در دیگر شرکتها کار میکردند، پذیرایی شدیم و سپس به سمت محل کمپ خود رفتیم. 16- 17 و 18 نوامبر: همهوایی و صعود تا کمپ پیشرفته؛ همانطور که قبلا توضیح داده شد به علت عدم پرواز هواپیما از کاتماندو به لوکلا، سه روز
در کمپ اصلی ماندیم که در این مدت ارتباطاتی را با گروههای حاضر در منطقه
داشتیم و همچنین حمید تا کمپ پیشرفته صعود کرد (5150 متر). همچنین شرپا میندو نیز در 17 نوامبر در کمپ اصلی حاضر شد و یک روز بیشتر به خاطر استراحت وی در کمپ ماندیم. 19 نوامبر: حرکت به سمت کمپ پیشرفته و کمپ یک؛ ساعت 9:10 صبح به همراه شرپا میندو و لاکپا شرپا (آشپز) حرکت به سمت کمپ پیشرفته (5150 متر) و کمپ یک (5400 متر). برخلاف
بسیار از مسیرهای هیمالیا، برای رسیدن به این مسیر نیازی به عبور از هیچ
یخچالی نیست. مسیر بعد از کمپ اصلی، با یک راهپیمایی کوتاه نیم ساعته بر
روی یال طولانی منتهی به کمپ پیشرفته قرار می گیرد. و بعد از رسیدن به این
کمپ به سمت کمپ یک می رویم. امروز بین کمپ پیشرفته و کمپ 1، باد سرد و شدیدی را به همراه داشتیم. اواخر مسیر با بعبارتی دوساعت مانده به کمپ یک، سنگهای بزرگ وجود دارد که شباهت زیادی به
شیب زیر گرده آلمانها و اوایل گردنه هفت خوان دارد. حدود ساعت 3:20 دقیقه
بعد ازظهر به کمپ 1 رسیدیم. پس از تماس با دوستانمان در ایران در چادر
مستقر شده و با خوردن چای و بعد آن هم سوپی داغ، به استراحت پرداختیم. تا کمپ یک و گاهاً تا کمپ دو (با توجه به وضعیت هوا) استفاده از کفش سبک امکان پذیراست. استفاده از باتوم تا کمپ یک توصیه می شود. 20 نوامبر: حرکت به سمت کمپ دو؛ ساعت 9:10 دقیقه صبح کمپ یک را به طرف کمپ دو به همراه
شرپایمان ترک کردیم. در کل طول مسیر، برای اینکه شکل مسیر همیشه به خاطرم
بماند نفر اول بودم. شرپایمان وسط تیم و حمید از آخر می آمد. اکثر
مسیر صعود بر روی سنگ است. بخش عمده ای از مسیر بر روی یال حرکت می کنیم
که مجبور به انحراف از مسیر مستقیم می شویم (معمولاً انحراف به راست و ضلع
مشرف به جبهه جنوبی می باشد)، کمی بالاتر، وجود سنگهای گرانیت صعود را
لذتبخشتر می کند. در بعضی از قسمتها مجبور به استفاده از یومار می شویم.
بالاترین درجه صعود درجه 5.9 در طول انتهایی برج زرد ( Yellow Tower) و در قسمت انتهایی بخش افقی مسیر است. جایی که محل برقراری کمپ دو (5750 متر) می باشد. ساعت 14:50 در کمپ 2 مستقر شدیم و با مهیا کردن چای و غذا از دو کوه نورد خارجی و
دو شرپا و دیگر دوستان پذیرایی گرمی انجام دادیم. پس ازتماس با ایران، چون
تصمیم داشتیم فردا به سمت قله حرکت کنیم بعد از خوردن مقداری تنقلات و
سوپی داغ به خواب رفتیم. 21 نوامبر : روز صعود قله؛ ساعت 2:30 بامداد، کمپ دو را به سمت قله ترک کردیم. کوله هایمان سبک بود و هوا بشدت سرد و باد نسبتاً تندی ما را همراهی میکرد. از کمپ 2 به بالا کرامپون جزو تجهیزات
ضروری است. تا کمپ 3 (6230 متر) بایستی از مسیرهای سنگی و گاهاً صعود از
مسیرهای ترکیبی و عرضی عبور کرد و کمی بالاتر نیز، برج خاکستری ( Gray Tower)و بعد از آن تیغه قارچی شکل (Mushroom Ridge) است که همانند پلی قسمت پایین تیغه را به صفحه بالایی وصل میکند. کمپ خطرناک 3 نیز بر روی یک تراس که در زیر برج دابلام بیرون زده است برپا می شود. کمی پایین تر از این تراس خطرناک، محل نسبتاً امنتری جهت برقراری دو تا سه چادر وجود دارد. ساعت 7 صبح بود که هر سه در محل برقراری کمپ 3 بودیم ولی از چادر دراین قسمت خبری نبود. کمی دیرتر از ما یک گروه از کمپ دو راه افتاده بودند و زمانی که به کمپ 3 رسیدیم،
دو گروه دیگر که در این کمپ مستقربودند، به همراه ما به سمت قله حرکت
کردند. زمانی که به تراس زیر دابلام رسیدیم شرپا از ادامه صعود بخاطر
ناراحتی سینه و .... منصرف شد. ما نیز پس از توقفی 15 دقیقه ای به صعودمان
ادامه دادیم. از این نقطه به بعد به دلیل شیب های تند برف و یخ بلور بین 65
تا 70 درجه، در قسمت بالایی دابلام، صعود بسیار دشوار است. پس از عبور از
آن شیبهای تند دهلیزی و نهایتاً تیغه ای در بالادست، و پس از آن یکی از
زیباترین قله ها ............... وجود شکافی عمیق و نسبتاً عریض که تنها، پلی طبیعی وکوچک رابط آن بود، برخی تیمها را از تلاش برای رسیدن قله منصرف میکرد. در
نهایت ساعت 14:20 دقیقه، من و حمید گام بر فراز قله نهادیم. علیرغم
آفتابی بودن هوا، باد شدید و سرمایی توانفرسا بر قله حاکم بود. همین امر
موجب گردید توقف طولانی بر روی قله نداشته باشیم و پس از گرفتن چند عکس با
پرچم ایران و پرچم یادبود عباس، سریع به سمت پایین بازگردیم. در حین برگشت به دو شرپا و دو کوه نورد همراهشان برخوردیم که از پل برفی عبور کرده و به سمت قله میرفتند. آنها در بازگشت از قله، در مسیر کمپ 3 همگام ما شدند. حدوداً یکساعت برگشت را در تاریکی پایین آمده وساعت 7 در تنها چادر خالی کمپ سه، هر 6 نفرمان آن شب سرد و بیاد ماندنی را تا صبح سپری کردیم. 22 نوامبر: بازگشت به کمپ دو؛ صبح بعد از صرف یک نوشیدنی داغ ساعت 8:30 همگی به سمت کمپ 2 حرکت کردیم. هوا ابری بود و همچنان سرد. بعد از فرود های پی در پی و عبور از تراورسهای سنگی و یخی ساعت 12 به کمپ 2 رسیدیم.
امروز بعلت شرایط آب و هوایی، تیمی به کمپ 2 نیامده بود. تنها یک کوه نورد
و تعدادی از شرپاهای تیمها بودند که جهت برپایی کمپ و .... در آنجا مستقر
بودند. دوستان کوه نوردمان که دو زن و مرد امریکایی بوده و دو شرپای خوب و قوی آنها را همراهی می کردند، راهشان را به سمت کمپ 2 ادامه داده ولی ما بنا به موفقیت کسب شده، و نیاز به استراحت بیشتر تصمیم گرفتیم در این کمپ بمانیم. از ساعت 4 به بعد، بارش برف آغاز شد و مسلم بود که دو روز یا بیشتر، برنامه صعود سایر تیم ها به تأخیر خواهد افتاد. 23 نوامبر: بازگشت به کمپ اصلی؛ امروز برایمان روز خوبی بود. بعد از صرف صبحانهای مختصر ساعت 9:15 دقیقه، در زیر برف و بوران کمپ دو را به قصد رسیدن به کمپ کمپ اصلی،
ترک نمودیم. در فرود از برج زرد، تراورس های متعدد و ......تنها 5 متری
خود را میدیدیم که وجود طنابهای بین مسیر، راهنمای خوبی برایمان بود. ساعت 11:30 در کمپ یک بودیم و بعد از گفتگویی مختصر با دو کوه نورد آلمانی که دیروز از کمپ اصلی به آنجا رسیده بودند و پس از صرف یک نوشیدنی داغ به راه خود به طرف کمپ اصلی، ادامه دادیم. در بین راه شرپایمان به همراه لاکپا (آشپز) با یک فلاکس سوپ داغ و نوشیدنی گرم، به استقبالمان آمده بودند. کولههایمان راگرفته و با آنان به طرف کمپ اصلی بازگشتیم. ساعت 4 در کمپ اصلی بوده و خوشحال از صعود سریع و موفقمان. 24 نوامبر : جمع آوری کمپ و حرکت به سمت پایین و استقرار در دبوچه؛ 25 نوامبر: حرکت و استقرار در مونجو؛ 26 نوامبر : حرکت و استقرار در لوکلا؛ 27 نوامبر : پرواز به کاتماندو و دوم دسامبر پرواز به ایران؛ توضیحات: تجهیزات فنی شامل: هارنس سبک230 گرم ( Black Diamond-Couloir ). کاربین پیچ 4 عدد. کارابین ساده 3 عدد. نوار خود حمایت 2 عدد. یومار 1 عدد. تبر یخ1 عدد . ابزار فرود ( هشت یا ای تی سی ) کلاه کاسکت. کرامپون تکنیکال. تدارکات غذایی: در طول مسیر، (از لوکلا تا کمپ اصلی آمادابلام) ازغذاهای ساده مانند: سوپ، برنج، ماکارونی، تخم مرغ که در مهمانخانههای بین راه بودند، استفاده میکردیم. درطول
4 روزی هم که (رفت و برگشت) در کمپ اصلی بودیم و غذا با شرپایمان بود باز
هم به همین شکل سپری شد به علاوه سالاد و سبزیجات و مقدار قورمه ای که
باخود از ایران آوردهبودیم. در طول مسیر صعود تنها 8 پاکت سوپ، نوشیدنی و کمی تنقلات همراهمان بود. وسایل شخصی: چراغ خوراک پزی (Jet boil .Personal cooking system ). دست کش زمستانی 3 جفت متفاوت (( Black Diamond ) ). چادر دونفره سبک ارتفاع 1.95 کیلوگرم (( Black Diamond . I-tent )). کوله پشتی سبک Black Diamond-Speed )). عینک 2 عدد Cebe )). زیرانداز سبک، 250 گرم (Exped). سه عدد شلوار پلار با ضخامت متفاوت. بادگیر گورتکس سبک (North face ). کاپشن پر (Rab ) بلوز استرچ پلار باضخامت متفاوت 2 عدد. کلاه و روکش صورت Buff . باتون Exped توضیحات خاص : ویزای نپال در فرودگاه و دیگر مرزهای ورودی صادر می شود و هزینه آن عبارتست از: 15 روزه 25 دلار امریکا ................. 30 روزه 40 دلار امریکا ....................... 100 روزه 100 دلار امریکا مجوز صعود قله آمادابلام : (دلار امریکا) تعداد نفرات بهار و پاییز تابستان و زمستان 1 نفر 1000 500 2 نفر 1200 600 3 نفر 1400 700 4 نفر 1600 800 5 نفر 1800 900 6 نفر 1900 950 7 نفر 2000 1000 و به ازای هر نفر اضافه بر تیم 7 نفره، مبلغ 300 دلار در پایان ضروری است از دوستان و همنوردان خوب آقایان رضا زارعی، حسن نجاریان، جواد نظامدوست، و سرکار خانم سارا عدالتیان به جهت راهنمایی و همکاریهای آنان، و به ویژه خانمها غلامی و شمشیری صمیمانه تشکر و قدردانی نماییم. نویسنده: امیر حجار زرین پی نوشت : (1) معبد بودایی ها که غالباً گرد است و بالای آن هم مکعبی است که چشمان بودا را بر آن نقاشی یا حک کرده اند. (2) ذکر بودایی به معنای درود بر جواهر درون لوتوس (بودا). (3) اعضای تیم عبارت بودند از: مایک گیل . باری بیشوپ . مایک وارد و والی رومانس . (4) در تراژدی نوامبر سال 2006 سه کوه نورد اروپایی و سه شرپا بر اثر سقوط بهمن بر روی کمپ 3 جان باختند. (5) هومن آپرین : متولد ایران و ساکن امریکا که در قالب یک تیم امریکایی فعالیت داشته است. (6) Sherpa مرد کوه نشین کوتاه قد، پراستقامت و قوی، یکی از همینان بود ( Pemba Dorje Sherpa ) که در 21 می سال 2004 قله اورست را به هشت ساعت و ده دقیقه صعود کرد و دیگر هموطنش ( Apa Sherpa ) موفق گردید در 22 می سال 2010 برای بیستمین بار قله اورست را صعود نماید.
منبع:هم طناب