گزارش روز شمار تیم هیمالیا نوردی استان کردستان در پائیز سال 1390

 هیئت کوهنوردی استان کردستان، آذر ماه 1389 فراخوانی جهت ثبت نام علاقمندان به صعودهای برون مرزی(هیمالیا) به تمامی کوهنوردان شهرستانها ابلاغ نمود. بر اساس این فراخوان حدود 40 نفر از کوهنوردان استان در رده های سنی مختلف از 17 تا 55 سال ثبت نام کردند.  
اولین اردو در ارتفاعات آوالان و زیر نظر 3 مربی برگزارشد پس از آن 5 اردوی دیگر در ارتفاعات بدر و پریشان قروه ، الوند و کلاغ لانه همدان ، یخچال شمالی سبلان ، ضلع جنوبی دماوند برگزار گردید که در خاتمه این اردوها ، 3 نفر از کوهنوردان انتخاب و قرار شد که در شهریور ماه سال 90 عازم 2 قله مراپیک و بارونتسه در کشور نپال شوند.
با توجه به مشکلاتی که در خصوص تهیه بلیط و ....  بوجود آمد، قرار شد تیم اعزامی در مورخه90/7/19 از طریق فرودگاه امام به کشور نپال عزیمت نمایند که روز شمار گزارش بشرح ذیل اعلام می گردد......

قله مراپیک

 بارونتسه

قله مراپیک با ارتفاع 6476 متر
منطقه هیمالیا نپال ، پارک ملی ساقارماتا
منطقه ای که قله مراپیک در آن واقع شده است در اوایل دهه 1950 توسط یک هیئت انگلیسی به سرپرستی اریک شیپتون (پیشرو صعودهای آلپی در انگلستان) مورد کاوش قرار گرفت و در این تیم ادمونت هیلاری اولین فاتح قله اورست نیز حضور داشت .
اولین صعود این قله در 20 می 1953 توسط جیمی رابرتز و شرپاسن تنزینگ صورت گرفت ، جیمی رابرتز بعدها در دهه 1960 صنعت تراکینگ را در نپال ابداع نمود.
قله مراپیک یکی از معدود قله هایی است که بر فراز آن میتوان 5 قله 8000 متری اورست،لوتسه،چوآیو،کانچین چونگا، ماکالو را با منظره ای بدیع دید . مسیر استاندارد صعود این قله از سمت شمال میباشد که صعود آن بصورت پیاده روی بر روی یخچال می باشد ، در گذشته مشکل صعود این قله گم کردن مسیر در هوای طوفانی و مه آلود بود که خوشبختانه امروزه با وجود دستگاههای GPS و دیگر تجهیزات مسیریابی این مشکل مرتفع گردیده است.


قله بارونتسه با ارتفاع 7129 متر
منطقه هیمالیا شرق کشور نپال ماهالانگور ، بخش ماکالو
اولین صعود قله 30 می 1954 توسط اکسپدیشن انگلستان
اکسپدیشنی که در سال 1951 برای شناسائی منطقه هیمالیای نپال وارد منطقه شده بود بزرگترین هدف آنها شناسائی قله اورست و قلل اطراف بود که توسط اریکشیپتون رهبری می شد ، سه سال بعد یکی از اعضاء این اکسپدیشن ، ادموندهیلاری به همراه دوستانش به منطقه بازگشتند تا بر روی قله ماکالو شناسائی داشته باشند و در عین حال قلل منطقه را صعود کنند،آنها توانستند در آن برنامه 21 قله را صعود که یکی از آنها بارونتسه بود ، تمامی این قلل برای اولین بار صعود شد و به ثبت رسید.
بارونتسه قله بسیار زیبای برفی میباشد که در محل تلاقی سه یخچال ایمجا، هونکو، بارون قرار گرفته است . قله بارونتسه به همراه اورست و چند قله دیگر بیشترین کوهنوردان را در سال به خود فرا میخوانند و جزء پر صعودترین قله های هیمالیا می باشد. 


روز اول مورخه 90/7/18
ریاست محترم هیئت استان جناب مهندس مرادیانی جهت بدرقه تیم هیمالیا نوردی استان کردستان  برنامه ای را در سالن اداره کل ورزش و جوانان ترتیب دادند. در این گردهمایی که ساعت  16:30شروع شد ،مدیرکل ورزش و جوانان استان ، تنی چند از مسئولین ادارات و استانداری ، کوهنوردان شهرستانها و خانواده نفرات اعزامی حضورداشتند.
ابتدا جناب مهندس مرادیانی توضیحاتی را در مورد وضعیت نحوه تشکیل تیم و مشکلاتی که در این خصوص داشتند، بیان نمودند. در ادامه آقای عبدالهی مدیر کل اداره ورزش و جوانان استان سخنانی ایرادکردند.
سپس آقای سید واسع سیدموسوی سرپرست تیم نیز توضیحاتی در خصوص صعود ارائه نمودند.
در خاتمه کلیه شرکت کنندگان، اعضای تیم را بدرقه کرده و آنان ساعت 21:30  از طریق ترمینال سنندج راهی تهران شدند.
روز دوم مورخه 90/7/19
ساعت 5:15  به ترمینال غرب تهران رسیده پس از صرف صبحانه بطرف فرودگاه امام حرکت کردیم.
ساعت 10:30 آقای مهندس مرادیانی جهت تحویل تلفن ماهواره ای و هزینه سفر به فرودگاه آمدند و ضمن خداحافظی، آرزوی صعودی موفقیت آمیز را برای تک تک اعضا نمودند.
ساعت 12 تهران را به مقصد دوحه قطر ترک نموده و ساعت 13:40 به آنجا رسیدیم.
پرواز کاتماندو ساعت 15:30 بود. اعضا تیم بعد از دقایقی دور زدن در فرودگاه، راس ساعت مقرر به کاتماندو پرواز نمود و ساعت 20 بوقت ایران و ساعت 22:30 به وقت کاتماندو به آنجا رسیدیم. پس از تحویل وسایل مورد استقبال  افراد شرکت سون سمیت قرار گرفتیم .
ساعت 23:30 وارد هتل در منطقه تامیر کاتماندو شدیم.
روز سوم مورخه 90/7/20
ساعت 6:45 از خواب بیدار شده پس از 15 دقیقه نرمش ، ساعت 7:30 صبحانه را صرف نمودیم.
باآقای نیگما مدیر شرکت سون سمیت ساعت 10 دیداری داشتیم و در خصوص انجام برنامه و قراداد بحث های لازمه را انجام دادیم. سپس به همراه آقای دوا که شرپای تیم است جهت تبدیل دلار به روپیه و همچنین خرید طناب پلاستیکی و نبشی برف به بازار رفتیم در آنجا 400 متر طناب و 6 عدد نبشی و سیم کارت انسل برای تماس با ایران خریداری نمودیم. وقت باقیمانده تا نهار را مشغول بازدید از فروشگاهها و محل دیدنی منطقه تامیرشدیم که اکثر فروشگاههای آنجا محل فروش تجهیزات کوهنوردی بود.
ساعت 13 جهت صرف نهار به هتل رفته و تا ساعت 17 آنجا بودیم. سپس به بیرون آمده ضمن دیدن از شهر قرار گذاشتیم که خارج از هتل غذا بخوریم بعلت هزینه کمتر و تنوع بیشتر غذاهای بیرون هتل، اکثر غذاها با ذائقه ما سازگار نبود از جهتی ما باید به انواع غذاها و دست پختهای آنان عادت میکردیم چون قرار بود حداقل یک ماه در این کشور غذا بخوریم.
روز چهارم مورخه90/7/21
بشکه ها هنوز به کاتماندو نرسیده بود.  امروز هم برای خرید یکسری از  کسری وسایل،  به بازار شهر رفتیم.
روز پنجم مور خه 90/7/22
با خبر شدیم که بشکه ها رسیده، به گمرک فرودگاه رفتیم و بعداز تحویل آنها ساعت 16 به شرکت سون سمیت برگشته و بشکه ها را جدا کردیم . حکمهای آقای نیگما  مدیر شرکت، که 14 قله های  بالای 8000 را صعود کرده بود و همچنین عکسهایی از عظیم قیچی ساز در دیوار شرکت نصب شده بود.
پس از مشخص کردن بشکه های قله مراپیک قرار شد، فردا عازم لوکلا شویم.
روز ششم مورخه90/7/23
ساعت 5 پس از صرف صبحانه بطرف فرودگاه حرکت کردیم پس از انتظاری 7 ساعته مشخص شد هوا خراب است و امروز هیچ پروازی صورت نمیگیرد ،دوباره به هتل برگشتیم.
روز هفتم مورخه 90/7/24
مانند روز گذشته صبح زود از خواب برخاستیم و ساعت 6 بطرف فرودگاه حرکت کردیم با توجه به کنسل شدن پرواز روز گذشته، فرودگاه خیلی شلوغ بود باوجودی که خود آقای نیگما در فرودگاه حضور داشت، نتوانست بلیط برای هر 5 نفرمان تهیه کند و قرار شد در سه پرواز به لوکلا برویم.
 ابتدا یک بلیط برای من(شهرام ) تهیه شد سپس بلیط برای  جبار و دکتر سینا اما  برای سید واسع و آرش بلیط هواپیما جور نشد قرار شدآنها با هلی کوپتر به لوکلا بروند.
 من( شهرام) ساعت 11 وسید واسع باآرش در ساعت 15 به لوکلا رسیدیم اما جبار و دکتر بعلت خرابی هوا یکبار تا نزدیکی لوکلا میایند و دوباره به کاتماندو بر می گردند. آنهابعد از 20 دقیقه دو باره بطرف لوکلا حرکت کردند و ساعت 17 پیش ما رسیدند. هر 5 نفر در لژ لوکلا مشغول صرف سوپ بودیم که آقای کاوان محمدزاده را دیدیم ایشان یکی از کوهنوردان سقزبود که در اردوهای تیم نیز با ما  حضور داشت، او با تیم حسن نجاریان موفق به صعود قله مراپیک شده بود.
 شب نیز همگی جهت عرض تبریک صعود تیم حسن نجاریان به حضور شان رفتیم و دقایقی را با هم سپری نمودیم.
روز هشتم مورخه90/7/25
ساعت 10  بشکه ها رسیدند و پس از جم وجور کردن آنها بعداز ظهر ساعت 14 اولین روز تراکینگ خود را به همراه باربرها شروع کردیم. با توجه به اینکه منطقه کلا جنگلی بود مناظر بسیار زیبائی داشت و اکثرا مشغول نگاه کردن به طبیعت دیدنی  آن منطقه و عکاسی از آن شدیم. پس از دو ساعت تراکینگ به محل کمپ چوتونگاه در ارتفاع 3500 متری رسیدیم. آنجا دارای لژ بود سه اطاق دو تخته گرفتیم.
 بعد از دیدن از مناظر زیبای آن منطقه، شام را صرف نمودیم. منتظر کیسه بارها بودیم که کیسه خواب اعضاء در داخل آنها بود. تا ساعت 21 طول کشید تا آنها به دستمان رسیدند.
رستوران لژ یک بخاری چوبی داشت و گاهی هم دود آن چشم را اذیت می کرد. ما دور آن جمع شده بودیم و با سایر توریستهای خارجی به کمک دکتر سینا که مسلط به زبان انگلیسی بود،صحبت می کردیم. ساعت 21:30هر یک از افراد به اطاق خود رفتند و مشغول استراحت شدیم .
روز نهم مورخه 90/7/26
طبق معمول ساعت 6 از خواب بیدار شدیم پس از نرمش و صرف صبحانه، ساعت 7:50 کمپ چوتونگاه را ترک کردیم.
 مسیر دارای شیب تندی بود با عبور از آن شیب، به یک گردنه به ارتفاع 4600 متری رسیدیم چندین ریسه دعاهای رنگی در آنجا آویزان کرده بودند که بودائی ها اعتقاد داشتند در اثر وزش باد، این دعاها در آسمان پخش می شوند واهریمن را از آنها دور می کند.
 جهت هم هوائی ساعتی را در آنجا سپری کرده سپس به مسیر خود ادامه دادیم. ابتدا تراورس کوتاهی داشتیم بعد از عبور یک گردنه و یک شیب تند انتهای دره، کمپ چاترا خود نمائی می کرد.
ساعت 12:50 به کمپ چاترا در ارتفاع 4000 متری رسیدیم رستوران و اطاقهایش به مراتب از چوتونگاه بهتر و زیبا تر بود. تمامی رستوران دو طبقه و خوابگاهها از چوب و دیواره آن از بیرون، سنگی و به  بصورت خشکه چین (مانند منطقه اورامانات کردستان) ساخته شده بود.
سه ساعتی از رسیدنمان می گذشت که تیم آقای حسین نظر که در لوکلا با هم بودیم، به ما رسیدند. با هم مشغول صحبت از مسیر و زیبائی های منطقه شدیم. در لژی که ما بودیم دو اطاق دو و سه نفره  گرفتیم، که آنها نیززیبائی خاص خود را داشتند.
بخاری این رستوران هم چوبی بود که حرارت خیلی زیادی نسبت به بخاری رستوران لژ قبلی داشت  دود هم نمی کرد.
روز دهم مورخه90/7/27
صبح که بیرون آمدیم، هوا مقداری سرد ولی بدون مه و کاملا صاف بود. پس از نرمش و صرف صبحانه در ساعت 8 از کمپ چاترا حرکت خود را آغاز کردیم. مسیر تراورسی بود و به گردنه ای رسیدیم که آنجا نیز دعاهای رنگی بودائی آیزوان بود.
 وقتی به سمت پائین حرکت می کردیم، دوباره وارد جنگل انبوهی از درختان کاج و چندین نوع درخت ودرختچه دیگر که واقعا جنگل بکری بود،شدیم.  مسیر شیب زیادی داشت و زیبائی های آنجا واقعا بی نظیر بود. در راه به چند لژ رسیدیم در بعضی از آنها استراحت مختصرمی کردیم  و نوشیدنی گرمی نوشیده و دوباره ادامه مسیر می دادیم.
وقتی  به کف دره رسیدیم، از کنار رود خانه خروشان شروع به حرکت کردیم. بعد از ساعتی وارد جنگل شده پس از بالا رفتن از لابلای جنگل، کمپ کوته نمایان شد. ساعت 12 به آنجا رسیدیم.
 امکانات این کمپ بیشتر از کمپ چاترا بود. تلفن هم داشت و اجازه عبور هم در این کمپ داده می شد و لژ بیشتری نسبت به بقیه کمپ های بالاتر داشت. بعد از صرف نهار خواستیم که با ایران تماس بگیریم که بعلت ابری بودن هوا تماس برقرار نشد.
 مشغول گشت و گذر از کمپ شدیم. آنجا مناظر زیبا و چند آبشار بلند و بی نظیری داشت.
 نزدیک غروب بود که تیم آقای حسین نظر نیز رسیدند. شام را با هم در رستوران کمپ خوردیم و قرار شد فردا یکسره به کمپ خارا برویم یعنی مسیردو روزه را یک روزه طی کنیم.  ساعت 21 جهت استراحت به اطاقهایمان رفتیم.
روز یازدهم مورخه 90/7/28
بعد از نرمش و صبحانه ساعت 8:26  بطرف کمپ بعدی حرکت کردیم پس از سه ساعت و پانزده دقیقه   به کمپ تانگیا رسیدیم. بعد از صرف نهار، ساعت 14 بطرف کمپ خارا حرکت کردیم وقتی از مسیر جنگلی خارج شدیم، قلل پوشیده از برف و یخ اطرافمان را احاطه کرده بود. ما هم از درون دره ها عبور کردیم و در مسیر به اولین دریاچه کوچکی رسیدیم که پس از گذشتن از آن دیواره جنوبی مراپیک جلوه نمایی می کرد. با عبور از شیب تندی، در ساعت 17 به کمپ خارا با ارتفاع 4500 متری رسیدیم. آنجا بزرگ بود و امکان تماس تلفنی فقط در زمانی که آفتاب بود،  برقرار می شد. همزمان که هوا رو به تاریکی می رفت آرام آرام بارش  برف نیز شروع می شد.
روز دوازدهم 90/7/29
امروز بعلت بارش برف در کمپ خارا ماندیم . شب که هوا صاف شد، موفق شدیم با امیدنعمتی در ایران  تماس بگیریم و وضعیت هوا را جویا شویم. با توجه به هوای مناسب روزهای آینده قرار شد فردا یکسره به های کمپ مراپیک برویم .
روز سیزدهم 90/7/30
ساعت 6 از خواب بیدار شدیم، بعداز نرمش و صبحانه ساعت8:20  اعضاء تیم از زیر قرآن کریم به قصد کمپ مراپیک و صعود به قله رد شدند. بعد از کمپ خارا شیب نسبتا تندی تا گردنه مرالا در پیش داشتیم. در مسیر شیب دار، یک کوهنورد اروپائی از ناحیه پا دچار شکستگی شده بود که قرار بود هلی کوپتر  امداد، جهت حمل مجروع به منطقه بیاید.
به ابتدای یخچالها که رسیدم، کرامپون به کفشها نصب کرده و ادامه مسیر دادیم. چندین شکاف یخی در مسیر بود. با عبور از کنار آنها، فلات برفی طولانی شروع می شد که تا گردنه مرالا که زیر آن بیس کمپ مراپیک بود، ادامه داشت. از آن شکافها گذشتیم و ساعت 17 به های کمپ مراپیک در ارتفاع 5800 متری رسیدیم. سیدواسع به همراه شرپا اولانگ از گردنه مرالا جهت برپایی چادرها از ما جدا شد و زمانی که ما به آنجا رسیدیم، چادرها آماده و در آنها مستقر شدیم.
 چادر های ارتفاع تک پوش فرینوخیلی کوچک بودند ولی در عوض دارای  وزنی سبک و حمل آن آسان تر بود.
 با توجه به پر بودن وسایل داخل چادر به زحمت می شد تکان خورد و برف آب کرد.
 دمای هوا در حدود 15- درجه بود. قرار شد ساعت 3 بامداد بر پا و ساعت 4 بطرف قله صعود مان را شروع کنیم.
روز چهاردهم مورخه 90/8/1
ساعت 3 بامداد تمامی اعضا بیدار و مشغول جمع کردن وسایل شدند. ساعت 4:30 از چادرها بیرون آمدیم و بعد از بستن کرامپون ساعت 4:40 حرکت خودمان را شروع کردیم. هوا آرام ولی دما حدود 18- درجه بود.
 مسیر فلات، برفی و شیب نسبتا ملایم و طولانی داشت. در حوالی ساعت 6 هوا کم کم روشن می شد. از اکثر تیم ها پیش افتادیم. بعضی اوقات احساس خستگی در برخی از بچه ها مشاهده می شد تا اینکه به زیر قله به محلی که  دارای یک دیواره برفی یخزده با طول حدود 10 تا 15 متر ثابت گذاری شده بود، رسیدیم.  درآن قسمت ترافیک ایجاد شده بود. بعد از عبور از دیواره برفی، ساعت 10:10 بر فراز قله 6479 متری مراپیک ایستادیم. قلل اورست ، لوتسه، ماکالو ،چوایو،کانچین چونگا، بارونتسه و چندین قله دیگر از دور جلوه نمایی می کردند.
همدیگر را در آغوش گرفتیم و اولین صعود موفق را به هم تبریک گفتیم . اشک شوق در دیدگان برخی نمایان بود.


بعد از گرفتن چند عکس یادگاری، به سمت پائین و بطرف چادرها حرکت کردیم. ساعت 12 به های کمپ رسیده و بعداز یک ساعت استراحت در زیر آفتاب گرم، بطرف بیس کمپ مراپیک حرکت کردیم.
 در مسیر به تیم حسین نظر رسیدیم که قصد عزیمت به های کمپ را داشتند. ساعت 14 به بیس کمپ مراپیک رسیدیم. ازآنجا مستقیم به طرف کمپ های پائین تر حرکت کرده و به کمپ بعدی رفته آنجا با نوشیدن چای و استراحت 15 دقیقه ای به مسیر خود ادامه دادیم تا اینکه ساعت 16:10 به کمپ موردنظر رسیده و شب را در آنجا ماندیم .
روز پانزدهم مورخه 90/8/2
ساعت 8:30 راهی بیس کمپ بارونتسه شدیم و قرار بر این شد که  مسیر دو روزه را در یک روز طی کنیم. در مسیر حرکت بر روی یکی از یالها،  قلل اورست، لوتسه و نوپتسه در امتداد هم نمایان شدند البته فقط قله صخره ای اورست مشخص بود و قله ماکالو هم در شمال شرقی خود نمائی می کرد و آناپورنا هم از دور دست خودی نشان می داد.


 نهار را در یک کمپ شب مانی، خوردیم و سپس به مسیر خود ادامه دادیم. ساعت 16 به بیس کمپ بارونتسه که در کنار دریاچه زیبائی قرار داشت،رسیدیم. قله بارونتسه نسبت به سایر قلل اطراف خود بلندتر و جلوه دیگری داشت.
 آشپز و کمک آشپز از ما زودتر به محل بیس کمپ آمده بودند. آنها چادر آشپز خانه و غذاخوری را برپا نموده و شرپاها نیز مشغول برپاکردن چادرهای اعضای تیم شدند. پوربا آشپز تیم با نوشیدنی گرمی (شربت انبه) به استقبالمان آمد.
حدود 6 تیم در بیس کمپ که در ارتفاع  5400 متری قرار داشت، مستقر بودند و تعدادی از کوهنوردان تا کمپ 2 صعود کرده ولی برای قله تلاشی صورت نگرفته بود.


روز شانزدهم مورخه 90/7/3 
 متوجه شدیم که در نزدیکی قله شکافهای عریضی ایجاد شده که برای عبور ازآنها باید از نردبان آلومینیومی استفاده کرد. این خبر توسط یک خانم اسپانیائی که در کمپ 2 بود به پائین مخابره شده بود. این جریان افکار تمامی تیم های حاضر در بیس کمپ را مشغول کرده بود و قرار شد تمامی تیمها ساعت 19 به چادر ما بیایند تا در این باره تصمیمی گرفته شود .
بعد از ظهر همگی دور هم جمع شدیم پس از بحث و تبادل نظر اعضاء تیم و قرار شد در قالب دو تیم عمل کنیم.  تیم پشتیبان (جبار، دکتر سینا ومن )و تیم  حمله (سیدواسع و آرش)البته در صورت مناسب شدن شرایط جوی، تیم پشتیبان نیز تلاش خود را برای صعود به قله انجام دهد.
ساعت 18:30 خانم اسپانیائی به همراه چند تیم حاضر در بیس کمپ به چادرما آمدند و ایشان عنوان کرد که به هیچ وجه امکان پیشروی به سمت قله وجود ندارد. وقتی از ایشان عکس شکاف نزدیک قله را درخواست نمودیم، او اظهار داشتند که شرپایم آنجا رفته و من از کمپ 2 بالاتر نرفته ام.
با توجه به موارد بیان شده، قرار بر این شد که تیمها تلاش خود را برای صعود به قله انجام دهند و اگرموفق   نشدند، قله بارونتسه 2 را صعود کنند که ارتفاع آن 7000 متر می باشد. البته برای آن هم نیاز به اخذ مجوز جداگانه بود.
ساعت 9 صبح موفق شدیم که با ایران تماس بگیریم و وضعیت خودمان را به خانواده ها اطلاع دهیم.
در ضمن امید هم مشغول گرفتن اطلاعات هواشناسی از چند سایت اروپائی با هماهنگی جوگارسیا (کوهنورد مشهور پرتغالی فاتح 14 قله های بالای  8000 ) بود .
روز هفدهم مورخه 90/8/4
قرارشد وسایل مورد نیاز تیم حمله را جدا کرده و صعود به روش آلپی انجام پذیرد.
جبار برای صبحانه نیمرویی خوشمزه  با رب درست کرده بود که با پنیر لیقوان ایرانی بسیار دلچسب بود.  چهار تخته چادر به همراه  مواد غذائی لازم به شرپاها داده شد تا تیم  فردا تلاش خود را برای صعود آغاز نماید.
حدود ساعت 10 دوا (شرپا) اطلاع داد که بیائید جهت دعای قبل از صعود آماده شویم. در کنار تخته سنگ بزرگی که پرچمهای رنگی دعاهای بودائی به آن آویزان شده بود، جمع شدیم.  مقداری مواد را  سوزاندند که فقط دود می کرد. سپس شروع به خواندن دعاهای بودائی کردند. به همگی ما مقداری آرد برنج دادند که آنها را رو به آسمان پخش کردیم. مجددا دعائی خوانده شد و مراسم به اتمام رسید.
برای نهار آش رشته درست کردم که طعم خوبی داشت و همگی خوششان آمد .
هوا رو به تاریکی می رفت بعد از صرف شام به تعدادی فیلم سینمائی که امید در هارد کامپیوتر ذخیره کرده بود، نگاه کردیم. ساعت 22 به داخل کیسه خواب رفته و استراحت نمودیم.
روز هجدهم مورخه 90/8/5
بعد از صرف صبحانه راس ساعت 8:45 تیم حمله به همراه 2 شرپا و کمک آشپز پس از عبور از زیر قرآن بطرف کمپ 1 حرکت کردند و قرار شد  بیسیم ما در طول 24 ساعت روشن باشد.
تیم ساعت 11:40 پس از عبور از شیب 70 درجه زیر یال کمپ 1 که توسط تیمهای قبلی ثابت گذاری شده بود،به کمپ 1 رسیدند و موقعیت خود را به تیم پشتیبان اطلاع داده و قرار شد بعد از استراحت کوتاهی بطرف کمپ 2 حرکت کنند.
تیم حمله ساعت 13:50  طی تماسی اعلام نمود که در محل کمپ 2 مستقر شدیم. این خبر باعث خوشحالی ما شد که تا اینجا به لطف خداوند و همت والای اعضای تیم، کار بخوبی و سرعت بی نظیری انجام گرفته و در این مدت زمان کوتاه با توجه به آمادگی جسمانی و روحی روانی کار بنحو عالی پیشرفته است.  قرار شد فردا ساعت 4 حمله بطرف قله را آغاز نمایند.
خبر برپائی دو کمپ در یک روز آن هم در مدت زمان  5 ساعت را، به ایران خبر دادیم. در ضمن  وضعیت هوا را هم از امید جویا شدیم . او اطلاع داد که تا دو روز آینده هوا مناسب می باشد و فقط سرعت باد در حدود 35 کیلومتر در ساعت است و بعد ازآن بارش برف آغاز خواهد شد .
روز نوزدهم مورخه 90/8/6
 ساعت 3:30 بچه های تیم حمله از خواب بلند شده شب خیلی سردی را پشت سر گذاشته بودند بعداز گرم کردن لیتری آب ساعت 3:50 از چادر بیرون آمده برودت هوا حدودا به 30 درجه زیر صفر میرسید دستها درون دستکش پر گرم نمیشد راس ساعت 4 حرکت بطرف قله آغاز شد پس از دقایقی به شیب یخ زده حدود 65-60 درجه ای رسید مشغول ثابت گذاری و حرکت همزمان شدند در حوالی ساعت 7 به شکافی که میگفتند ایجاد شده و عبور از آن نمیشود رسیده شکاف طوری بود که یک قطعه برف از روی یال جدا شده بود و دیواره 7-6 متری 90 درجه ای تشکیل داده بود که بدون مکث از سمت چپ آن صعود کرده بعد از آن، مسیری با شیب ملایم شروع میشد در بعضی قسمتها برف نرم و فرو میرفتند در حدود ساعت 8:30 بود که به قارچ برفی عظیمی رسیده از سمت راست آن تراورس کرده وقتی از آن عبور نمودند دومی و سومی نمایان شد در بعضی از قسمتها تا کمر در برف پودری فرو میرفتن کار ثابت گذاری در این محوطه به کندی پیش میرفت نبشی برفها وقتی در برف فرو میبردند بعلت نرمی برف در اثر شوک بیرون میآمدند مجبور میشدند کارگاه ها را تقویت کنند در ساعت 9:30 پس از تلاش مستمر شرپا ها و بچه ها در نقطه ای قرار گرفتند که در طول چند سال گذشته کوهنوردی پای به این نقطه نگذاشته بود اشک شوق در دیدگان جاری شد همدیگر را در آغوش گرفته و خداوند سبحان را شاکر شدن که این اراده و توان را به ما و سایر همنوردانمان داد تا بتوانیم پای بداینجا گذاریم سپس پرچم پر افتخار ایرا ن را که تندیس زنده یاد اوراز در زمینه آن بود را به احتزاز در آورده و با یادی از الگوهای کوهنوردی کردستان سرافراز زنده یادان محمد اوراز ، مقبل هنرپژوه ، سامان نعمتی و یادی از تمامی عزیزانی که باعث و بانی این صعود شدند و تماس با بیس کمپ و انداختن چند عکس بطرف محل کمپ دو حرکت نمودند.


بلافاصله خبر موفقیت تیم، به ایران داده شد.  همگی بی صبرانه منتظر پائین آمدن آنان  بودیم.
حوالی ساعت 14 جهت استقبال تیم رفتیم و در مسیر کمپ 1 به آنها رسیدیم همدیگر را در آغوش گرفتیم و این صعود موفقیت آمیز را به همدیگر تبریک گفتیم. سپس با یکدیگر بطرف بیس کمپ حرکت کردیم.با توجه به اینکه هیچکدام ناهار نخورده بودیم، چند قوطی کنسرو کله پاچه را باز کرده و با هم مشغول خوردن شدیم.
ساعت 18 جشن صعود قله توسط شرپاها شروع شد ما هم نوار شاد محلی (کردی) گذاشته و مشغول رقص کردی شدیم. در ضمن 3 نفر میهمان هلندی داشتیم که آنها نیز در جشن شادی ما سهیم شدند.  
طولی نکشید که پوربا آشپزتیم، کیکی آماده کرد و آنرا به چادر آورد.
در این حین با یادی از بزرگمردان کوهستان، محمد اوراز ، مقبل هنر پژوه و سامان نعمتی که همواره روح پرفتوح و جاودانشان الهام بخش ما در طول این صعود موفق بود، و همچنین با ارائه توضیحاتی کوتاه در خصوص نحوه کار تیم و تبریک صعود بی نظیر آلپی، کیک بریده  و در بین حاضرین تقسیم شد. البته چهار ای پی و چندین شمع نیز محفلمان را  هرچه بیشتر زیباتر و گرمتر کرده بود .
بعد از اتمام جشن با توجه به اینکه چادر غذا خوری خوب گرم شده بود و هوای بیرون و چادرها خیلی سرد بود، تصمیم گرفتیم امشب همگی در چادر غذاخوری بخوابیم بطوری که من و سید واسع در زیر میز و بقیه در اطراف میز به خواب خوشی رفتیم .
روز بیستم 90/8/7
با توجه به اینکه اولین شبی بود که نسبت به شبهای گذشته دیرتر خوابیده بودیم، ساعت 8 از خواب برخاستیم وصبحانه را  که کله پاچه بود در کنار هم صرف نمودیم.
سپس تمامی بشکه ها را خالی کرده،آنها را مرتب و لیست برداری کردیم و درب آنهارا بستیم.
 نهار برنج ایرانی با خورشت کرفس داشتیم. بعداز ظهراستراحت کوتاهی کرده  ودر اطراف دریاچه هم گشتی زدیم.
ساعت 18 شام آماده شد. برف هم به آرامی می بارید.  بعد از صرف شام یک فیلم سینمائی راتماشا کردیم و سپس خوابیدیم.  
روزبیست ویکم مورخه 90/8/8
بعد از صرف صبحانه، حدود ساعت 8 باربرها آمدند و تا ساعت 11 طول کشید تا بارهای خود را آماده کردند. ما هم از مسیر گردنه آنفولوپسه بطرف نامچه بازار حرکت کردیم. در طول مسیر به چند دریاچه رسیدیم که نسبت به دریاچه دامنه بارونتسه بزرگتر و زیباتر بودند.
 ساعت 14:50 به زیر گردنه آنفولوپسه با ارتفاع حدود 5250 متری رسیدیم. دو ساعت طول کشید تا باربرها آمده و کمپ را برپا نمودند. یک گروه تراکینگ نیز با ما به آنجا رسیده و مشغول کمپ زدن شدند .
شام برنج ایرانی با جوجه کباب داشتیم.
با توجه به اینکه باید از گردنه در ساعت 4 بامداد بعلت شدت برودت هوا عبور می کردیم،  ساعت 3 برپا داده می شد. در نتیجه ساعت 18:40  به داخل کیسه خوابها رفتیم تا استراحت کافی داشته باشیم.
روز بیست و دوم مورخه 90/8/9
ساعت 3:10 از چادرها بیرون آمده و مشغول جمع کردن وسایل شدیم. باربرها هم چادرها و سایر وسایل راجمع کردند.
ساعت 4 از یک شیب تند و سنگلاخی حرکت را بطرف بالا آغاز نمودیم. ساعت 5 به ابتدای یخچالها رسیده کرامپونها را بستیم و شروع به تراورس از یخچالها نمودیم.  در دو  قسمت باید از دیواره یخی عبور می کردیم. ابتدا شرپاها آن قسمتهایی از دیواره را که طول هر کدام حدود 15-20 متر بود، ثابت گذاری می کردند سپس ما هم از آن دیواره ها عبور می کردیم.
ساعت 5:50 به بالای گردنه 5750 مترآنفولوپسه رسیدیم. قلل لوتسه ، اورست ، نوپتسه و چندین قله دیگر مناظر زیبایی را پدید آورده  بودند.
 بعداز گرفتن چند عکس، از یک مسیرتراورسی به پای کارگاه فرود رفتیم که حدود یک طول کامل بود. بعد از آن یک فرود تراورس 100 متری دیگر هم داشتیم، سپس مستقیم یخچال را تا کف دره پائین آمدیم که آن هم زیبائی خاص خود را داشت.
 بعد از استراحت مختصری، کرامپون و هارنس ها را در آوردیم و به مسیر خود ادامه دادیم تا به دامنه اسلام پیک که چسبیده به لوتسه بود، رسیدیم از کنار آن گذشته به یک دریاچه که در عمق دره ای قرار داشت، رسیدیم. قله آمادبلام نیز از زیر ابرها گاهی خود را نشان می داد.
مسیر با شیب ملایم ادامه داشت تا در ساعت 10:30 به کمپ چوگونگ(چتون) رسیدیم که کمپ فوق دارای چندین لژ بود در یکی از آنها مستقر شده و شب را در آنجا سپری کردیم.
روز بیست وسوم مورخه 90/8/10
ساعت 5 از خواب بلند شده بعداز صرف صبحانه راس ساعت 6 بطرف نامچه بازار حرکت کردیم.
 در مسیر کمپ های بسیاری برپا شده بود. بعلت هم مسیر بودن با بیس کمپ اورست ،گروه های تراکینگ زیادی در مسیر تردد می کردند.
هنگامی که وارد مسیر جنگلی شدیم، از یک معبد بزرگی که بودائی ها مشغول عبادت در آنجا بودند، گذشتیم که در نوع خود بی نظیر بود. این مسیر جنگلی بسیار دیدنی و زیبائی های خاص خود را داشت.
ساعت 14 به نامچه بازار رسیدیم در آنجا علاوه بر هتلهای بسیار،  بازار وسایل کوهنوردی زیادی هم وجود داشت.
بعد از صرف نهار به بازار رفتیم، باران هم نم نم می بارید. بعد از چندین روز گرفتن یک دوش و خوابیدن در رختخواب بسیار دلچسب بود.
روز بیست و چهارم 11/8/90
ساعت 5 از خواب بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحانه ساعت 6 بطرف لوکلا حرکت کردیم. تمامی مسیر جنگلی و زیبا بود ودر آنجا کمپ ها ی بسیاری در نزدیکی هم وجود داشتند.
 از چندین پل معلق عبور کردیم. وقتی از پاسگاه حیات وحش ماکالو می گذشتیم، عوارض آنجا را نیز پرداخت نمودیم.
 ساعت 13:30 به لوکلا رسیدیم و به هتلی که قبلا در آنجا مستقر بودیم، رفتیم. بعلت خرابی هوا چند روز بود هواپیما  به لوکلا نیامده بود و به همین دلیل اکثر هتلها پرشده بودند وجایی برای مسافرین نبود. بعداز جابجاشدن چند مسافرتوانستیم در هتل مستقر شویم.
از تاریخ 90/8/12  لغایت 90/8/15 بعلت خرابی هوامجبور شدیم در لوکلا بمانیم.
روز بیست و هشتم90/8/15
وضعیت هوا تا چند روز آینده خراب بود و هواپیما نمی توانست پرواز کند. دوروز قبل به دوا شرپایمان اعلام کرده بودیم که با هلی کوپتر به کاتماندو برویم چون اگر می خواستیم با ماشین برویم پنج روز باید پیاده می رفتیم تا به مسیر ماشین رو می رسیدیم . ساعت 14 بود که دوا آمد و گفت بعلت خرابی هوا هلی کوپتر نمی تواند به لوکلا بیاید باید یک ساعتی پائین تر برویم و در آنجا منتظر هلی کوپتر باشیم .وقتی به پائین آمدیم جمعیت زیادی منتظر هلی کوپتر بودند قرارشد بعلاوه کرایه، مبلغ 400 دلار اضافی به خلبان بدهیم تا ما را به کاتماندو ببرد تا عصر 4-5 فروند هلی کوپتر آمد اما نتوانستیم با آنها برویم. غروب به یکی از لژهای محل رفتیم که خیلی شلوغ بود وشب را در آنجا ماندیم.
روز بیست و نهم مورخه 90/8/16
ساعت 6:30 از خواب بیدارشدیم. بعداز صرف صبحانه به محل فرود هلی کوپترها رفتیم در حدود 10 فروند هلی کوپتر برای جابجایی توریستها آمد. ساعت 10:30 نوبت به ما رسید شش نفر (ما پنج نفر + یک نفر ژاپنی) سوار شده و بعد از 50 دقیقه در فرودگاه کاتماندو پیاده شدیم آنهم تجربه جالبی بود. در فرودگاه نیگما مدیر شرکت سون سمیت منتظرمان بود از آنجا بطرف هتل حرکت کردیم. بعلت تعطیلی آژانس هواپیمائی قرار شد فردا با سینا برای تهیه بلیط پرواز برویم. سیدواسع هم جهت دریافت حکم های قلل مراپیک و بارونتسه به سازمان جهانگردی کشور نپال برود.
روز سی ام مورخه 90/8/17
امروز سیدواسع کارهای شرکت و همچنین احکام صعود قلل را گرفت و من با سینا بلیط پروازمان را برای فردا شب اوکی کردیم.
روز سی ویکم مورخه90/8/18
ساعت 17 بطرف فرودگاه حرکت کردیم و ساعت 21 ابتدا سیدواسع و جبار وآرش و ساعت 22:30 من وسینا بطرف دوحه پرواز کردیم و از آنجا باهم بطرف کشور عزیزمان ایران پرواز کردیم که ساعت 4 بامداد مورخه90/8/19 به فرودگاه امام رسیدیم که با استقبال گرم جناب آقای مرادیانی و تنی چند از کوهنوردان استان بطرف سنندج حرکت کردیم.
در خاتمه جا دارد از عزیزانی که جهت انجام این برنامه که برای اولین بار در استان انجام شد بخصوص آقایان مهندس مرادیانی رئیس محترم هیئت کوهنوردی استان بانی اصلی ، آقای عبداللهی ریاست محترم اداره کل ورزش و جوانان استان،آقای مبارکی خزانه دار هیئت، آقای فاتحی دبیر هیئت، آقای ناصر محمدی مربی کوهنوردی استان، آقای مرتضی شیروانی فروشگاه کوهنوردی شاهو ، خانواده محترم سیدموسوی جهت در اختیار گذاردن بیش از ده روز خانه باغی خود جهت بسته بندی تدارکات تیم، آقای امید نعمتی جهت ارسال بموقعه وضعیت هواشناسی از چندین سایت جهانی به بیس کمپ ، ........ و سایر عزیزانی که ما را به هر طریق ممکن یاری نمودند کمال تشکر و قدردانی را نمائیم امید است این شروعی باشد برای انجام برنامه آتی بر فراز قلل 8000 متری.
کل هزینه انجام این صعود 587000000 ریال جهت برگزاری اردوها ،تهیه بلیط هواپیما، عقدقرارداد با شرکت نپالی،تهیه وسایل فنی،تهیه مواد غذائی و داروئی.
کل وسایل در 13 بشکه جاسازی شده بشرح ذیل:

8بشکه مواد غذائی ، 4 بشکه تجهیزات فنی ، 1 بشکه دارو و وسایل

پزشکی                             

گزارش از: شهرام نعمتی 
روابط عمومی گروه کوهنوردی قاجر قروه

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلا صالحی دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ

خیلی ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد